نشریه هشتم گمنام همراه بود با شروع سلسله مصاحبه هایی با دوستان همراه و"یاران ماندگار"، این بار بخاطر رویکرد آخرین سری از نشریه با نام "گمنام" و أن شاالله آغاز به کار سری جدید نشریه، مصاحبه با آقای نیکنژاد را در این پست جدا خدمت دوستان ارایه میکنیم. وبعداز آخرین سری نشریه گمنام، منتظر نشریه رسمی تر "مجمع" خواهیم بود.


بدون اغراق در سال‌های 82 تا 87 که من در دانشگاه بودم، تنها بسیجی‌ای بود که توانسته بود تیم موفقی از افراد با ظاهرهای گوناگون و بعضاً ناهمگون با شکل متداول بسیجی‌ها، تشکیل دهد و با هدایت آن تیم، نام بسیج را درخشان‌تر کند. نشریه‌ای علمی فرهنگی با تیراژ 1000 نسخه چاپ کند و نه تنها در دانشکده‌های فنی، که در دانشکده‌های کشاورزی و ریاضی بفروشد و ظرف دو سه روز کل چاپ آن تمام شود. نشریه‌ای با مخاطب عام، گیرا و جذاب. آن هم در فضای سیاسی آن روزهای دانشگاه

سلام مهندس.

سلام مهندس شخصیتی داشت دقیقاً مشابه خودش. علمی، مودب، پویا و همه‌فهم

در همان سال‌ها واحد خواهران بسیج دانشکده‌های فنی را تشکیل داد و پیگیر استقرار بسیج در تمام دانشکده‌های فنی دانشگاه بود.

در فضای دوستانه نیز برای آموزش و توانمندسازی دوستانش کوچک‌ترین مضایقه‌ای به خرج نمی‌داد. آشنایی من با نرم‌افزار publisher و ریزه‌کاری‌های کار نشریه، به دلیل وقتی بود که او صرف آموزش ما کرد.

امروز بعد از سیزده سال از اولین آشنایی من با او، افتخار می‌کنم که نام آن مهندس جوان و خوش اخلاق، در میان خط‌شکنان توسعۀ صنعتی ایران می‌درخشد.

شهریار نیک نژاد.

آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل پرسش و پاسخِ نه چندان برخط من (سیدحامد کاظمی) با ایشان است که البته بعد از حال و احوالِ دوستانۀ معمول، مطرح شده است:




1_ بعد از فارغ التحصیلی چه اتفاقی افتاد؟ چه کردید؟ چه مسیر شغلی‌ای طی کردید ؟

شروع تاریخچه شغلی من قبل از فارغ التحصیلی و از زمان شروع به تحصیل کارشناسی ارشد بود. از همان ترم اول کارشناسی ارشد وارد یک شرکت تحقیقاتی ـ تولیدی شدم. علیرغم این‌که حداقل سه روز در هفته را برای دانشگاه نیاز داشتم ولی به خواست مدیر مربوطه‌ام در شرکت، چهار روز در هفته را برای شرکت و دو روز را برای درس و دانشگاه اختصاص دادم و همۀ تلاش خودم را کردم تا هر دو موضوع را هم‌زمان به نحو احسن پیش ببرم. خدا هم به تلاشم برکت داد و توانستم کارشناسی ارشد را به عنوان نفر اول دوره فارغ التحصیل شوم. در این ایام در شرکت به عنوان کارشناس تحقیق و توسعه مشغول به کار بودم و تقریباً از سطوح اولیه کاری شروع کردم. جدیت و تلاش در برآورده نمودن خواسته‌های مدیر مربوطه‌ام زمینه اعتماد ایشان و ارتقای شغلی را به آرامی فراهم کرد.

شرکت به دلایلی تصمیم گرفته بود که حوزه‌های فعالیت خود را به‌صورت تخصصی به شرکت‌های زایشی تبدیل کند؛ لذا بنده به همراه چند نفر از دیگر همکاران برای شرکت جدید انتخاب و دعوت به همکاری شدیم و از سال 87 در شرکت جدید مشغول به کار شدم. در همین زمان امکان استخدام دولتی بنده فراهم شد که در نهایت تصمیم گرفتم در قالب بخش خصوصی به فعالیت شغلی بپردازم. طی فرصتی که پیش آمد، من و سه نفر دیگر از همکاران، سهام شرکت را خریداری کردیم و از سال 88 وارد هیت مدیره شرکت شدم. در این زمان در مسیر ارتقای شغلی هم به صورت کارشناس تحقیق و توسعه، کارشناس ارشد تحقیق و توسعه، کارشناس پروژه، مدیر پروژه، مدیر تحقیق و توسعه، سرپرست بازاریابی و فروش، مدیر بازرگانی، قائم مقام مدیرعامل و ریاست هیئت مدیره طی شد.

 

2_ چطور به ایدۀ کسب و کار فعلی رسیدید؟

ایده کسب و کار شرکت فعلی از بررسی بازار و شناسایی نیاز کشور در حوزۀ تجهیزات و سامانه‌های هیدرولیک و نیوماتیک در شرکت قبلی آغاز شد. در حقیقت شروع فعالیت در شرکت قبلی، من و سایر دوستانم را با حوزه فعالیت فعلی آشنا کرد و امکان بررسی بازار را فراهم نمود به گونه‌ای که بتوان طرح کسب و کار جدید را پایه‌ریزی کرد.

 

3_ هدف‌گذاری شغلی‌تان چطور بود؟

هدف اولیه من در زمان فارغ التحصیلی استخدام دولتی بود و اصلاً به اشتغال خصوص فکر نکرده بودم. ولی با فعالیت در بخش خصوصی و آشنایی با مزایا و محدودیت‌های هر دو فضای دولتی و خصوصی، تصمیم گرفتم آینده شغلی خودم را در فضای خصوصی پیش ببرم؛ لذا تلاش نمودم تا مسیر ارتقای دانش و تجربه خودم را در بستر کسب و کار خصوصی که بستری پویاتر هست تسریع ببخشم و با تحمل ریسک و تلاش شبانه‌روزی در کنار اتکاء به نصرت الهی در حرکت‌های دسته جمعی و گروهی، با همراهی دوستان، پایه‌گذاری شرکت خودمان را انجام دهیم.

 

4_ تیم اولیه چطور تشکیل شد؟

همکاری در پروژۀ مشترک در شرکت قبلی باعث شد تا آشنایی‌های اولیه شکل بگیرد. در این مسیر همراهی و راهنمایی مدیر مربوطه‌ام در آن شرکت بسیار اثربخش بود. جلسات متعددی را با هم گذاشتیم تا در خصوص چشم‌اندازها، استراتژی‌ها، هدف‌ها و سازوکارهای شرکت جدید به اتفاق نظر برسیم. از صاحبان شرکت و صنایع مختلف هم بارها دعوت کردیم یا به حضورشان رفتیم تا از راهنمایی‌های ایشان بهره‌مند شویم. در کنار همه این‌ها، پایمردی و پایبندی به تعهد اخلاقی به هم‌دیگر علیرغم تحمل هزینه‌های سنگین مالی، در تقویت و استحکام هسته اصلی و اولیه شرکت بسیار مهم بوده است.

 

5_ در چه حوزه‌هایی فعالیت می‌کنید؟

حوزه اصلی فعالیت شرکت طراحی و ساخت تجهیزات هیدرولیک و نیوماتیک بالگرد و هواپیما است که البته در سال‌های اخیر حوزه متعلقات و تجهیزات موتور هواپیما و توربین‌های گازی نیز به آن اضافه شده است. همچنین طراحی و ساخت ماشین‌آلات و دستگاه‌های تست و آزمون نیز شاخه دیگری از فعالیت شرکت است.

 

6_ در فرایند کار چه تخصص‌هایی در حال ایفای نقش هستند؟

عمده همکاران شرکت به ترتیب در زمینه‌های تخصصی: مهندسی ساخت و تولید، مهندسی مکانیک، مهندسی صنایع، مهندسی برق، مهندسی هوافضا، ماشین‌کاری، MBA، مهندسی کامپیوتر، حسابداری، مدیریت مالی، کارشناس بازرگانی و انبارداری است.

 

7_ کمبودها و نارسایی‌های موجود چیست؟ چه در بخش نیروی انسانی چه در بخش‌های دانشی، اداری، قانونی و ...

توسعه منابع نیروی انسانی به لحاظ کیفی و نیز به صورت محدود به لحاظ کمی از برنامه‌های مستمر شرکت است. طرح‌ریزی نظام‌مند فرایندها، افزایش ظرفیت و تولید با کاهش سربار عملیاتی و مدیریت بهینه منابع در کنار تامین مالی و نقدینگی لازم و بازاریابی و عقد قراردادهای مناسب در شرایط رکود اقتصادی از چالش‌های اصلی شرکت بوده و هست. در این میان، پیچیدگی و بعضاً مشکلات اصلی در قانون‌های مالیاتی و بیمه تامین اجتماعی، از دغدغه‌های حاشیه‌ای است که انرژی جدی از مدیریت شرکت را به خود اختصاص می‌دهد. همۀ این موارد در فضای رکود تورمی و شعارزدگی و عدم عمل‌گرایی در برخی سطوح مسئولین، مشکلات را تشدید کرده است.

 

8_لطفا زمینه‌های کاریِ شرکت که در انتظار توسعه هستند را توضیح بدهید؟ چه بخش‌هایی از کار آمادۀ توسعه و پیشرفت هست که به دلیلی فعلاً انجام نشده؟

شرکت در حال توسعۀ فعالیت‌های خود در زمینه متعلقات و تجهیزات موتور هواپیما و توربین‌های گازی است که تاکنون به لطف خدا موفقیت‌های بزرگی حاصل شده است؛ لیکن تا رسیدن به هدف‌گذاری شرکت راه بسیار طولانی در پیش است. یکی از اهداف شرکت اخذ مجوزهای بین‌المللی لازم برای صادرات قطعات موتور هواپیماست که با سرعت کمی شروع شده و انتظار می‌رود با رونق فضای اقتصادی کشور زمینه مناسب برای سرمایه‌گذاری و توسعه فراهم گردد.

 

9_ شاخص‌ترین عاملی که در موفقیت شما نقش داشت ؟؟ بعد از توکل به خدا. در این سوال می‌خواهم ببینم از منظر شما چه فرقی بین شما و تیم‌های مشابه دیگر بوده که شما موفق شدید و بسیاری دیگر نشدند؟

تلاش مداوم، امید به نصرت خدا و پایمردی در شرایط سخت در کنار اعتماد به موفقیت کار تیمی و گروهی. البته شاید بهتر باشه به صورت تیتروار اضافه کنم که:

-        برای شروع از ابتدا نرفتیم سراغ تأسیس شرکت بلکه در ابتدا به قول معروف از صفر و نازل‌ترین موقعیت‌های شغلی شروع کردیم و مسیر ارتقای تجربه و دانش را سعی کردیم با راهنمایی افراد مجرب و باصبر و حوصله و سخت کوشی طی کنیم.

-        پیدا کردن همراهان و هسته اولیه بسیار مهم هست و ساعت‌ها برای رسیدن به نفرات قابل اتکاء و بعد همسو کردن نگاه‌ها و اهداف وقت گذاشتیم.

-        در کنار هسته جوان، از حضور افراد مجرب که این مسیر را قبلاً تجربه کرده بودند در جمع هستۀ اصلی بهره‌مند شدیم.

-        همواره منافع گروهی را به منافع شخصی ترجیح دادیم.

-        در سخت‌ترین شرایط به حفظ انسجام کار گروهی و امید به نصرت الهی پایبند بودیم.

 

10_  یک خاطرۀ خیلی جذاب از دوران دانشجویی

یکی از بهترین خاطراتم در زمان دانشجویی، همان شب اول ورودم به خوابگاه بود. به عنوان یک ترم صفری انتظار می‌رفت با کمی دل‌تنگی و غریبی وارد دانشگاه بشوم ولی به برکت حاج ولی مهدوی که هر جا هستند موفق باشند شب ورود خاطره‌انگیزی داشتم. ترم اولی‌ها طبق رسم همیشگی وارد خوابگاه شهرک می‌شدند ولی من و حاج مسعود ایرانی با خالی شدن ظرفیت و وساطت حاج ولی وارد اتاق ایشان در خوابگاه ۳ داخل دانشگاه شدیم. چون کسی ما رو نمی‌شناخت زمینۀ شیطنت خوبی فراهم شد. دشداشه‌ای که خاطره حج عمره حاج ولی بود را با عبای نماز خودم و ملافه‌ای که همراه آورده بودم، مواد اولیۀ این شیطونی بود. با همین‌ها لباس روحانی پوشیدم و با حاج ولی رفتیم اتاق بچه‌های انجمن فیزیک که مثلاً روحانی جدید خوابگاه هستم و تازه آمدم و وارد بحث‌ها و مناظرات داغ اون روزها شدیم. جای همۀ دوستان خالی حسابی سرکار رفتند تا جایی که بعد از آن‌که در آخر خودم را معرفی کردم و واقعیت را گفتم باورشان نمی‌شد. بالآخره از آن دوستان حلالیت خواستیم و برگشتیم اتاق ولی تا آخر فارغ التحصیلی دوستان انجمن فیزیک من را همان حاج آقا صدا می‌کردند. بگذریم که یکی دیگر از خاطرات جالب آن شب این بود که به طرز عجیبی وسایلی که من و حاج مسعود آورده بودیم بسیار به هم قرابت و شباهت داشتند.

 

11_ حرف اخر. صحبت‌های دوستانه با دوستان

از این‌که دوستان فرصت صحبت به من دادند ممنونم. خصوصاً آقا حامد که زحمت کشیدند. موفقیت‌های همه دوستان بسیار بزرگ‌تر و ارزشمندتر از تلاش‌های بنده و دوستانم بوده و انشالله بتوانیم با اشتراک‌گذاری تجربیات و ظرفیت‌ها، زمینۀ هم‌افزایی بیش‌تری فراهم کنیم. حفظ و تداوم ارتباط دوستان و این جمع الهی و ارزشمند به نظرم می‌تواند منشاء برکات الهی باشد. انشالله. از خدا عاقبت بخیری، تداوم و برکت برای کار و زندگی همه دوستان و خودم را مسالت دارم.