خبرنامه اردوی جنوب 93

 سلام

آخرین خبرنامه(خبرنامه7) امسال هم که مربوط به اردوی جنوب هست خدمتتان ارائه میکنیم . امیدواریم سال آینده این موقع از اردوی جنوب بازگشته باشیم و حال خوشش را به اشتراک بگذاریم و نه ......

پیشاپیش بها فاطمی تان فرخنده

تسبیح به دست راه می رفت، آرام آرام...
با دستمال کوچکش گرد و خاک را از گوشه و کنار اتاق پاک می کرد ...
اما رمق نداشت،دستش به کمرش بود...
می گفت:آغاز سال جدید را دوست دارم،حال و هوای دیگری دارم امسال
گفتم چرا مادر؟ سکوت می کرد و با حال و هوای خودش مستی...
لب پنجره اتاقم رفتم و گلدان کوچک یاس را بو کشیدم...
عجیب بود...
ناخودآگاه حسم گفت بگو: السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده...
ناخودآگاه است دیگر...
سالمان هم با همین سلام تحویل شد...
عجیب فاطمی ست امسال....
هزارو سیصدو  نود وچهار بهار هجری خورشیدی از راه رسید و برای هزار و چند صدمین بار،سوگ شهادت دختر پیامبر(ص)
دل های ما را داغدار کرد...
مگر می شود دست از دامان پر مهر و مادرانه ی بانوی گره گشای کوچه ی بنی هاشم
برداریم و دخیل التماس مان را جز به آستان آسمانیشان ببندیم؟!
نه !هرگز نمیشود!...

 یَا مُوَلَاتِی یَا فَاطِمَةُ أَغِیثِینِی"

کنسل شدن اردوی جنوب

شاید باید امروز کوله بار سفرمون برای تجدید میثاق با شهدا را میبستیم. شاید امروز باید برخی ،دیگران را برای سفر بدرقه میکردند و شاید.....

اما گویا توفیق نداشتیم و مثل همیشه (حداقل برای همچون من) اولویت های روز  مرگی مان مانع شد .

 اردوی جنوب مجمع فارغ التحصیلان کنسل شد. انشالله در اسرع وقت با خبرنامه و توضیحات بیشتر در مورد زحمات دوستان وعلت کنسل شدن ،در خدمت خواهیم بود. 

                                                                                                                                                 یا حق

تمدید ثبت نام اردوی جنوب

همیشه تو این ایام ، اکثر بچه های بسیج دانشجویی مشغول کارهای اجرایی وفرهنگی اردوی جنوب بودن . اصلا فضای بسیج بوی شهدا میگرفت. با یاد همون روزها و به همت دوستان پس از درخواستهای مکرر ،امکان حضور خانوادگی اعضای مجمع فارغ التحصیلان بسیج دانشجویی در این اردو فراهم شده وتنها تا 10اسفند فرصت ثبت نام فراهم است.
 پس بشتابید دوستان
بشتابید

 

متن یکی از دوستان در حال وهوای آنروزها:

بچه هاگوشه وکنار با خاک اینجا نجوا می کنند و یکی از بازماندگان سلحشور آنروزها برای جمع سخنرانی می کند :"بچه ها شهدا شما را به محل شهادتشان دعوت کرده اند به آنها بگویید که شهدا نگران نباشید ما آمده ایم ".براستی می توانستیم این قول رابه آنهابدهیم ؟حاج آقا مدبر هم که راوی کاروان ما بود از همرزمانش می گفت و حتی بعضی خاطره هایش خودش را هم منقلب می کرد. وقتی یکی به آقامهدی باکری می گوید برادر بنشین تیرمی خوری و او با آرامش و صلابت نگاهش می کندو می گوید برادر حالا وقت نشستن نیست .حاج آقا خیلی روی این جمله تاکید می کردند و می گفتند:"بچه هادیگه ازما گذشته شما باید ادامه راه راطی کنید، حالا نوبت شماست و همه امید و دل به شما بسته اند. امروزاست که حسین زمان شما را به یاری فرامی خواند. شما باید این چراغ خاموش را روشن کنید. خدا شاهد است وقتی ما یکی ازخواهرها رامحجبه می بینیم دلمان می خواهد پروازکنیم ازخوشحالی .(و دوبار به این موضوع اشاره کرد)بعد ازکربلا هم عده ای آمدند و برسر و سینه زدند ولی دیگه فایده ای نداشت شماها باید امروز حرکت عاشورایی کنید برای امر به معروف ونهی ازمنکرجامعه تان .امروز باید جوابگو باشید."

با تشکر  از خواهر هدایتی