یاعلی

با تأخیر شروع می‌شد، یا سر موقع؛ طول می‌کشید یا نه؛حضور حداکثری بود یا حداقلی؛ تو حسینیه بود یا اتاق فرماندهی و یا هرجای دیگه ... ؛ هر چی بود نشستی بود جدی، پرامید و انگیزه‌بخش، در فضای پرالتهاب و بعضاً تاریک دانشگاه، جدیتی که شاید در خیلی از جلسه‌های خیلی جدی، اثری از اون نیست، گاهی یک دانشکده یا معاونت چنان از برنامۀ پیشنهادی خود دفاع می‌کرد که گویی قراره طرح بودجه کشور را در مجلس به تصویب برسونه...

البته بماند که بعضیا ازش فراری بودن، ولی برای نگارنده که جزو شیرین‌ترین خاطرات دوران دانشجویی بلکه زندگی بود، جلسات شورای مرکزی.... 

الآن می‌تونم درک کنم که چه احساساتی به‌صورت توأمان در وجودم موج می‌زد که این جلسات رو متصف به این صفات می‌کرد، حس این‌که در کنار همراهان و هم‌سنگرانی راسخ نشستی، حس این‌که داری برای دانشگاه و جامعۀ مخاطبی وسیع برنامه‌ریزی می‌کنی، حس این‌که بی‌اثر و خنثی نیستی، حس این‌که در فضایی مطمئن داری سخنان مرشدت رو پی می‌گیری و...

قصد تقدیس و بزرگ‌نمایی ندارم، خواستم در قالب چند جمله حسّ امروز و دیروزم رو از جمع باشکوه و به‌یادماندنی بسیج دانش‌جویی بیان کنم، صدالبته که هم اون موقع و هم الآن می‌دانیم که می‌شد بهتر بود و می‌شود بهتر شد...

در سالی که گذشت برخلاف دو سال پیش‌تر، خبرنامه ای به‌دست اعضای عزیز مجمع نرسید، اول مراتب عذرخواهی را از بی‌اطلاع گذاشتن دوستان به جا میاریم، بعد هم به‌اختصار گزارشی از عملکرد یک‌سالۀ هیأت امنا و بخش‌های مربوط ارائه می‌دهیم، باشد که قدمی در جهت حفظ فضای دوستانۀ دیروز و عمل به تکلیف امروز برداشته باشیم..


برای خواندن کامل مطالب اخیر ویژه نامه ، میتوانید آنرا از بخش خبرنامه ، دانلود نمایید